چقدر باید یک نظریه زرد و توخالی باشد، که به این زودی نادرستی اش ثابت شود. منظورم نظریه ی «فتنه» و «بصیرت» و «خواص مردود» و … هست. در طول این مدت که اقتدارگرایان نو به رهبری مشایی با اقتدارگرایانِ سنتی به رهبری سید علی، درگیرند، این فکر همیشه با من هست که خامنه ای چقدر لباس سیاست بر تنش زار می زند. نتیجه ی شش سال سیاست و مدیریتِ شخص خامنه ای، این شد که سرمایه های عظیم مادی و معنوی مملکت به راحتی بر باد رفت و حالا نوبت به خودش رسیده که کوتوله ای مثل احمدی نژاد برایش قد علم میکند و او را به چالش می کشد.
چه چیزی غیر از بیسوادی و بی تدبیری خامنه ای می تواند چنین شرایطی را بوجود آورد؟ «فتنه» و «بصیرت» را او از کجایش در آورد؟ اگر از قرآن؛ پس خوب نشان داد که سواد مرجعیت هم ندارد و «آیت الله العظمی منتظری» بدرستی در موردش سخن گفته بود.
از 2 سال پیش، روزی نبود که این کلمات را از زبان اقتدار گرایان نشنویم. در و دیوار دانشگاه ها پر بود از تبلیغات همایش هایی با موضوعات فتنه و بصیرت؛ «بصیرت، گوز و شقیقه»، «فتنه، جسم علیل و معجزه هزاره سوم» و … . روزی نبود که کتابی در این زمینه چاپ نشود. کتاب هایی که برای کتابفروشی ها جز ضرر چیزی نبود.
اما در نهایت چه شد، بی بصیرت خامنه ای بود یا موسوی؟ دروغ گو و دزد و رمال، موسوی بود یا احمدی نژاد؟ فتنه گر موسوی بود یا احمدی نژاد؟ چه کسی ضد ولایت فقیه بود؛ موسوی و خاتمی و کروبی یا احمدی نژاد؟ هاشمی برای بقای نظام سلطانی دلش می سوخت یا احمدی نژاد؟
این چه بصیرتی هست که نتیجه اش غلط از آب در آمد؟ بصیرت بود یا جهالت؟ مدعی بزرگ بصیرت، سلطان علی خامنه ای و پیروانش نادانش، کور از آب در آمدند.
امید، رساترین اعتراض ماست
سبز می مانیم تا آزادی … تا ابد
گفتوگوها
هنوز دیدگاهی داده نشده است.